سفارش تبلیغ
صبا ویژن

























اندیشه

                                               ادعای بهاءالله

همانطوریکه در مطلب قبل گذشت "جناب بهاءالله" به بهانه امنیت جانی ، برادر خود میرزا یحیی ازل را پنهان کرد و در این مدت به عنوان پیشکار وی شروع به فعالیت برای محکم کردن جایگاه خود میان بابیان نمود .
میرزا حسینعلی نوری دو سال از اقامت خود در عراق را به دلیل اختلافاتی که با ازل داشت برای رهبری فرقه بابیان در کوه های سلیمانیه طی کرد . اما خود بهاء با لحن ریا کارانه ای در این رابطه چنین می نویسد:
"مقصود جز این نبود که محل اختلاف احباب نشوم و مصدر انقلاب اصحاب نگردم ، و سبب ضر احدی نشوم و علت حزن قلبی نگردم ."(1)
جناب بهاءالله پس از گذشت چندین سال که در عراق پیشکار ازل بود و اعتماد جامعه بابیان را به خود جلب کرده بود ، در آخرین روزهای اقامت در عراق یعنی آوریل 1863 م در باغ نجیبه معروف به باغ رضوان ، خود را همان موعود بیان یعنی "من یظهره الله" اعلام کرد و مدت 12 روز در آنجا اقامت کرد . در این مدت بهاءالله خود را به عنوان شارع دینی جدید ، که تداوم دیانت بابی خواهد بود اعلام می نماید . بهائیان برای این 12 روز اهمیت ویژه ای قائل هستند و چند روز آن را جشن می گیرند که به "عید رضوان" یا "عید گل" معروف است.
عزیمت به استانبول
بعد از اقامت در باغ رضوان در اوائل ماه مه 1863 م بغداد را به اتفاق برادرش ازل و فامیل و 26 نفر از یارانش به طرف استانبول ترک میکند . ظاهرا این ادعای جدید از جانب بهاءالله مخفیانه و به دور از چشم ازل و یاران وی بوده است چرا که در این سفرمیرزا یحیی به حسب ظاهر اختلافی با برادر ندارد و همراه وی به استانبول میرود و حتی به سبب آنچه که عبدالبهاء در این رابطه مینگارد ، در کنار وی احساس امنیت نیز می نموده است:
"و در این مدت میرزا یحیی مستور و پنهان و بر روش و سلوک سابق باقی و برقرار بود . حتی چون فرمان اعلیحضرت پادشاه عثمانی به حرکت بهاءالله از بغداد صادر شد ،میرزا یحیی نه مفارقت نمود و نه مرافقت . گاهی تصور سفر هندوستان نمود و گاهی قرار در ترکستان و چون مصمم به هیچ یک از این دو رأی نشد عاقبت به خواهش خویش پیش از جمیع به هیأت درویش در لباس خفاء و تبدیل ، عازم کرکوک و اربیل شد و از آنجا به حرکت متواصل واصل موصل گشت و چون این جمعیت وارد شدند در کنار قافله منزل و مأوا نمود . با وجود آنکه در آن سفر حکام و مأمورین کمال رعایت و احترام را مجری داشتند و حرکت و قرار به حشمت و قرار بود مع ذلک دائما در لباس تبدیل ، پنهان و به تصور احتمال حصول تعرض ، احتراز داشت . و بر این قرار وارد اسلامبول شد ند".(2)
بهاءالله و همراهان در نیمه اوت 1863 م وارد استانبول میشوند ، بعدار چهار ماه اقامت در آنجا مجددا مقامات دولت عثمانی میرزا حسینعلی و همراهانش را در ماه دسامبر و سرمای شدید به شهر ادرنه تبعید میکنند .(3)
پنج سال با وجود اختلافات فراوان با ازل و طرفدارانش در آن شهر اقامت کردند ، با اوج گرفتن اختلافات بهاء و ازل در سال چهارم دولت عثمانی تصمیم به جداسازی آنها از هم گرفت و به دنبال این تصمیم میرزا یحیی صبح ازل را به جزیره ماغوسا (فاماگوستا) در قبرس و بهاءالله و اتباعش را به عکا تبعید نمودند .
اقامت در عکا
عکا در فلسطین اشغالی و در نزدیکی بندر حیفا قرار دارد ، آب و هوای نا مطبوع عکا در اولین سالهای اقامت وی و یارانش در این شهر منجر به بیماری و فوت برخی از یاران بهاءالله گردید تا حدی که بهاءالله نتوانست به آن بی توجه باشد و در آثار خود ار آن یاد نکند ، وی در یکی از آ|ثار خود می گوید "کذلک امر ربک اذ کان مسجونا فی اخرب البلاد "(4) (پروردگارت چنین امر کرد ، زمانیکه در خراب ترین شهرها زندانی بود) به هر صورت میرزا حسینعلی نوری به عنوان یک زندانی تبعیدی در سال 1868 م وارد آن شهر گردید.
نکته قابل توجه اینکه بهاء و پسرش عبدالبهاء در شهر عکا همواره خود را مسلمانی متدین و مبادی آداب شریعت اسلام معرفی می کردند ، در نمازهای جماعت حضور یافته و به پیروان دستور اکید داده بودند که در آن صفحات از تبلیغ خودداری کنند .
عمده الواح و نامه های بهاءالله از این شهر ارسال شده که برخی از آنها برای شاهان و رؤسای جمهور کشورهای مختلف بوده است و سر انجام میرزا حسینعلی نوری ملقب به بهاءالله در دوم ذی القعده(هفتادم نوروز) سال 1309 ه.ق برابر با 29 می 1892 م در هفتادوپنج سالگی در قصر بهجی نزدیک شهر عکا (5)  به علت بیماری اسهال خونی در گذشت و در همانجا به خاک سپرده شد که امروز قبله بهائیان است .


_____________________________________________________________________________________________

1-کتاب ایقان ، مؤسسه مطبوعات آلمان 1998،ص 165
2-مقاله شخصی سیاح ، ص3
3-بهاءالله شمس حقیقت ح .م.بالیوزی،ترجمه از انگلیسی مینو ثابت،ص51-48،
George Roland Publisher 1980 ص 272-273
4-همان ص342
5-علاءالدین قدس جورابچی ،بهاءالله موعود کتابهای آسمانی کتابخانه الکترونیکی جامع آثار بهائی ص281


نوشته شده در یکشنبه 88/3/31ساعت 12:32 صبح توسط نرگس محمدی| نظرات ( ) |

                                            پیشکاری صبح ازل!!

بعد از آنکه میرزا حسینعلی نوری ( بهاءالله ) به همراه دیگر بابیان به عراق عزیمت کردند و در بغداد مستقر شدند ، جناب بهاءالله با یک نقشه از قبل طرح ریزی شده به برادر خود یعنی میرزا یحیی معروف به "صبح ازل " که معرفی شده از طرف سید علی محمد باب به عنوان جانشین و رهبر بابیان بود ، گفت از آنجاییکه شما رهبر بابیان هستید و من نگران سلامت جان شما هستم بهتر اینست که در خفا بمانید و من به عنوان فدایی و پیشکارتان اهداف و دستورات شما را دنبال میکنم . صبح ازل هم بی خبر از نقشه ای که در سر میرزا حسینعلی بود ، حرف او را پذیرفت و مخفی شد .
جناب بهاءالله با مخفی کردن میرزا یحیی به فعالیت میان جمعیت بابیان که در آن زمان آنها بدلیل سر در گمی و نداشتن جایگاه مشخص دینی و دنیوی اوضاع آشفته ای داشتند و در عراق به یک معضل اجتماعی تبدیل شده بودند پرداخت . میرزا حسینعلی با استفاده از این فضای پریشان و آشوب زده ، با زیرکی و سیاست به شروع به استحکام جایگاه خود و تضعیف و تزلزل موقعیت صبح ازل کرد .
علاوه بر اینکه نوری مشغول تحکیم جایگاه خود و تضعیف بود از اوضاع آشفته و نابسامان بابیان در عراق و عدم توجه نسبی حکومت عثمانی به مسائل داخلی بابیان استفاده کرد و با شرارت هر چه تمام تر به تسویه حساب و حذف فیزیکی مخالفین خویش پرداخت . نتیجه این شرارت ها ، فرار بابیان مهم و قابل اعتنا از بغداد و ایجاد فضای رعب و وحشت شدید در میان آنها وقتل و کشتار مخالفان بود .
عزیه خانم نوری ( خواهر جناب بهاءالله ) گروهی را که با رهبری زیر زمینی بهاء به کشتار و نابود کردن بابیان بغداد مشغول بودند " جلادان خونخوار " نامیده و در این رابطه اینطور می گوید:
" اصحاب طبقه اول که اسامی ایشان مذکور شد از خوف آن جلادان خونخوار به عزم زیارت اعتاب شریفه به جانب کربلا و نجف و برخی به اطراف دیگر عزیمت نمودند . سید اسمعیل اصفهانی را سر بریدند و حاجی میرزا احمد کاشی را شکم دریدند ، آقا ابوالقاسم کاشی را کشته و درون دجله انداختند ، سید احمد را به کارش را ساختند ، مدرزا رضا خالوی سید محمد را مغز سرش را به سنگ پراکندند و میرزا علی را پهلویش را دریدند و به شاهراه عدمش راندند و غیر از این اشخاص ، جمعی دیگر را در شب تار کشته و اجساد آنها را به دجله انداختند و بعضی را در روز روشن در میان بازار حراج با خنجر و قمه پاره پاره کردند ، چنانکه بعضی از مؤمنین و معتقدین را این حرکات ، فاسخ اعتقاد و ناسخ اعتماد گردید به واسطه این اعمال زشت و خلافکاری ها از دین بیان عدول کرده و این بیت را انشا نموده و در محافل خود می خوندند و می خندیدند:
اگر حیسنعلی ، مظهر حسین علی است                هزار رحمت حق بر روان پاک یزید!!
و می گفتند ما هر چه شنیده بویم حسین مظلوم بوده است نه ظالم!!!"(1)

__________________________________________________________________________________________

1-تنبیه النائمین ص 12


نوشته شده در پنج شنبه 88/3/14ساعت 7:35 عصر توسط نرگس محمدی| نظرات ( ) |

حمایت روسیه

از آنجایی که روسها در پیدایش بابیت و بهاییت نقش مهم و بسزایی داشتند و برای رسیدن به اهداف خود به نوعی حامی جریان بهاییت بودند ، وقتی مأموران حکومتی بعد از ماجرای ترور ناصرالدین شاه قاجار برای بازداشت میرزا حسینعلی نوری آمدند ، وی به سفارت روسیه که شوهر خواهرش یعنی میرزا مجید آهی منشی آنجا بود پناهنده شد. هرچند سفیر روس در ابتدا از تسلیم بهاء به نمایندگان شاه امتناع و بر ادامه اقامت او در سفارت تأکید فراوان می کرد ولی در نهایت به علت اصرار و سماجت مأموران مجبور شد جناب بهاء را به آنها تحویل دهد .
اما سفیر روس میرزا حسینعلی را به عنوان امانت دولت روس به نمایندگان تحویل داد.همینطور رسما از صدر اعظم وقت یعنی مدرزا آقا خان نوری درخواست شد که در حفظ و حراست از امانتی که دولت روس به وی می سپارد کوشا باشد.(1) به حدی درنگهداری بهاء تأکید داشت که صدر اعظم را مورد تهدید قرار داد که مبادا به او آسیبی برسد.(2)
سرانجام با تلاشهای جدی سفیر روسیه در تهران بعد از 4ماه میرزا حسینعلی نوری (بهاءالله) از سیاه چال طهران نجات یافت ، اما به دستور حکومت وقت ایران وی دیگر حق اقامت در ایران را نداشت ، به همین دلیل سفیر روس از او خواست تا به روسیه برود وگفت که دولت روس با آغوش باز از وی پزیرایی خواهد نمود ولی بهاء به این دلیل که در صورت اقامت در روسیه بابیان به او نخواهند پیوست ، از پذیرفتن این دعوت خودداری کرد .
جناب بهاء تصمیم گرفت تا به عراق برود و در آنجا اقامت کند. هنگام سفر به عراق علاوه بر نمایندگان دولت ایران، نماینده ای از سوی دولت روس همراه وی بود.(3) بابیان دیگری هم که تا کنون تهران و شهرهای دیگر را ترک نکرده بودند مجبور به ترک وطن و سفر به سوی عراق شدند. پس از رسیدن به بغداد میرزا حسینعلی نامه ای به سفیر روس نوشت و مراتب تشکر و قدردانی خود را از وی و دولت روسیه اعلام کرد. همچنین در لوحی خطاب به نیکلاویچ الکساندر دوم به این کمک سفیر روس اشاره و از او تشکر کرده است.(4) 

___________________________________________________________________________________________

1-شوقی افندی، قرن بدیع، ج1 ،ص318
2-نبیل زرندی،ص593
3
-نبیل زرندی، ص 611-617،612-618
4
-آثار قلم اعلی،ج1 ، ص76- شوقی افندی، قرن بدیع ،ج2،ص49


نوشته شده در شنبه 88/3/9ساعت 5:26 عصر توسط نرگس محمدی| نظرات ( ) |